برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت نود و هشتم
عبدالعزیز خضری: در این بخش برگی از تاریخ برمی گردم به دی ماه ۱۳۹۷ که با تدبیر پسرم(سعید خضری) فرصتی فراهم شد تا به سفر برویم و به چند کشور اروپایی عزیمت کنیم.
بیان تجربیات، نویسنده را به این دیدگاه رسانیده است، که مسافرت های گوناگون به ویژه برون مرزی به شناخت نگارنده در تحولات هر شاخصی از جمله عوامل انسانی کمک شایانی نموده است.
سفر، به آدمی امکان یادگیری و دسترسی به عوامل مختلف را می دهد.
نگارنده زندگی مستقل و اما اجتماعی در کلاس های پنجم و ششم متوسطه در شهرهای شیراز، لار و اصفهان(مهرماه ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ )و خدمت دو سال سربازی، سال های ۱۳۵۱ تا خرداد ۱۳۵۳ در قرارگاه های آموزشی و نظامی لشکرک تهران، مرکز پیاده شیراز و دزفول را تجربه کرده است.
زمان استخدام و در سال ۱۳۵۴(و موقع دیدار با دکتر حسین خطیبی، مدیر عامل وقت شیر و خورشید سرخ(هلال احمر)) برخورد فوق العاده توام با مهر و ملاطفت ایشان چنان بر روحیه ام تاثیر گذاشت که مرا به داشتن وجدان کاری، مشتری مداری و برخوردار از اعتماد به نفس در ماموریت های مختلف و گفتگو با مسئولان ارشد تشویق و مصمم کرد.
نوروز ۱۳۵۷ اولین سفر خارجی به کویت و امارات متحده عربی برای راقم به وقوع پیوست و سال های ۱۳۷۳، ۱۳۹۰، ۱۳۹۲ زیارت خانه خدا و دیدارهای تفریحی به دو کشور مالزی و ترکیه به دانش عمومی نگارنده افزود که در زیارت خانه خدا از امتیاز ثبت نامی پدر و مادر همسرم که اینک هر دو به رحمت ایزدی پیوسته اند استفاده کردیم و ۲۴ روز در مکه و مدینه به سر بردیم و دو سفر بعدی ۸ روز بودند که با برنامه ریزی فرزندم سعید اتفاق افتاد.
و اما سال ۱۳۹۷ باز به اصرار فرزندم به دنبال صدور ویزا از سفارت آلمان در دبی و پس از ۱۲ روز انتظار، صبحگاهان روز ۲۹ دی ماه ۹۷ با پرواز ترکیش ایر، از فرودگاه دبی با ۴ ساعت و ۵۵ دقیقه زمان پرواز به فرودگاه استانبول با نام صبیحه گوکچن رسیدیم. صبیحه گوکچن نام اولین زن خلبان جنگی در دنیا و اولین زن خلبان ترکیه می باشد.
به دنبال (دو ساعت و نیم)۲.۵ ساعت توقف در تالار مخصوص، در ساعت ۱۲:۲۰ به وقت تهران با هواپیمایی دیگر به سوی برلین پرواز کردیم و ساعت ۱۵:۲۰ البته به وقت ایران و ۱۲:۵۰ به وقت آلمان در فرودگاه برلین شونفلد بودیم. تشریفات کمی به عمل آمد و از همان جا از اینترنت مجانی بهره مند و با تاکسی به هتل رزرو به نام مرکورر رهسپار شدیم.
ساعتی پس از استراحت به شهر رفتیم و اولین دیدارمان از دروازه برلین و با نام براندنبورگ بود.
در سرمای آزاردهنده آن روز تماشای این بنای زیبا و نماد صلح و اتحاد که در دورانی مظهر قهر حاکمان دو آلمان به حساب می آمد، لذت بخش بود.
دروازه برلین امروز نه تنها به نماد کشور آلمان یک پارچه تعلق دارد بلکه اروپا به آن افتخار می کند. براندنبورگ که جنگ های زیادی را در خود تجربه و اماکن بی شماری در اطرافش ویران گردیده اند اما خود باقی مانده تا بر قدمتش که به سال ۱۷۷۱ میلادی، برمی گردد بیافزاید.
این دروازه با جدایی دو آلمان و همزمان با ساخت دیوار برلین ظرف چندین سال و با هزینه هنگفت به خاطر جلوگیری از مهاجرت شرقی ها به غرب ساخته شد.
با کاهش قدرت اتحاد جماهیر شوروی، دیوار ظرف چند روز فرو ریخت تا در صفحات تاریخ رویداد تلخی دیگری را رقم بزند. چه ثروت هایی که از جیب مردم یک کشور برای هیچ هزینه می شود و این دیوار بتنی سی ساله در اندک زمانی فرو ریخت تا دو آلمان در ۲۳ شهریور ۱۳۶۹( در ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۰ میلادی) به دنبال ۴۶ سال جدایی تبدیل به ملتی یکپارچه گردند.
دروازه برلین که هرگز خراب نشده بود ولی ۲۰سال قبل با هزینه ای معادل شش میلیون یورو(تقریبا ۱۸۰ میلیارد تومان امروز) بازسازی شد تا ملل مختلف به طور رایگان از آن دیدن کنند و خوشبختانه به واسطه فرزندم من نیز در ردیف بازدیدکنندگان آن قرار گرفتم. سرمای دی ماه ۹۷ با وجود داشتن پوشش مناسب اما تحمل ناپذیر بود و توان نگارنده را کاهش داده بود و ناچارا و درحالی که سعید موافق نبود با تاکسی به هتل برگشتیم.
یکشنبه ۳۰ دی ماه ۹۷ با مترو رفتیم به محله دیوار برلین، تا از آثار و بناهای به جا مانده از دیوار ۱۵۰ کیلومتری و نقاشی های روی آن که به عنوان نماد نگهداشته شده بودند، دیدن کنیم و این بازدید ساعات زیادی ما را مشغول کرد.
زوج ایرانی که قدم می زدند توجهم را جلب کردند و به گفتگو با آن ها پرداختیم. از مهاجرت آنان به آلمان ده سال می گذشت و می گفتند در برلین مشغول به کار و ساکن هستند و برای اولین بار با تعریف این دو هموطن متوجه شدم که برلین غربی در خاک آلمان شرقی سابق قرار داشته و سالیان سال در برلین مرزی وجود نداشته است و برای همین شرقی های زیادی به غرب مهاجرت می کردند، تا بالاخره به دستور نیکلا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ برابر ۲۲ مرداد ۱۳۴۰ خورشیدی کار ساخت دیوار بتنی محصور در سیم های خاردار از دو طرف دروازه برلین (براندنبورگ) آغاز و با احداث این دیوار بالغ بر ۱۴۰ نفر از شرقی ها در تلاش برای عبور از دیوار به دست مرزبانان آلمان شرقی کشته می شوند که تصاویر آنان با رزومه شان در خانه ای موزه مانند در معرض دید بازدیدکنندگان قرار داشت.
نقاشی های گوناگون روی دیوار به معرفی نقش آفرینی هایی می پرداخت و هر کدامش داستان خاصی را به بیننده منتقل می کرد. متاسفانه خودم زبان انگلیسی نمی دانم بعضا سعید که به خاطر تحصیل در دانشگاه امریکایی شارجه مسلط به زبان بود برایم تعریف می کرد ولی این کار برایم ضرب المثل شنیدن کی بود مانند دیدن را تداعی می کرد. و آن چه که می خواستم سعید نمی گفت، گاهی به این فکر فرو می روم سال های زیادی در سازمان های تخصصی مشغول به کار بوده ام که مهمترین آن دانشگاه است ولی از دانش زبان بین المللی انگلیسی بی بهره ام.
به خاطر وجود موزه در کنار دیوار خراب شده برای جدایی آدمیان، تعاریف دیگر شنیدم که باز می گویم.
در دوران رئیس جمهوری گورباچف که اقتدار اتحاد جماهیر شووروی کاهش یافته بود، هنرمندان معروف آلمان غربی با حضور کنار دیوار برلین به اجرای برنامه و با صدای خیلی بلند می پرداختند و همین موضوع، انگیزه اهالی برلین شرقی برای شنیدن آواز و آهنگ همزبانان خود، آنان را به پای دیوار می کشانیده است و چون جمعیت کلان می آمدند کاری از دست مرزبانان شرق برنمی آمده است و چنین حالتی کمک کرد تا با هجوم مردم این دیوار فرو بریزد.
صبح با مترو به سمت دیوار برلین تخریب شده رفتیم و گام به گام آمدیم تا رسیدیم به دروازه برلین و با وجود دوری راه اما ترجیح دادیم پیاده به هتل برگردیم.
فوتبال جام ملت های آسیا در کشور امارات متحده عربی در حال برگزاری بود. تلویزیون آلمان حداقل در اتاق هتل با وجود برخورداری از ۸۰ شبکه اما آن را نشان نمی داد و روز گذشته در حالی که بیراوند موفق به دفع ضربه پنالتی بازیکن کشور عمان شده بود ایران با حساب دو بر صفر برنده از زمین بیرون آمده بود.
دوشنبه اول بهمن ماه ۱۳۹۷ پس از صرف صبحانه به نرخ ۹ یورو برابر ۲۵۰ هزار تومان امروز (۱۳۹۷)به جزیره موزه که در آن موزه های بزرگ با آثار مختلف از آلمان و جهان وجود داشت رفتیم.
همه جذاب بودند اما تعبیه دروازه بابل که بر اساس سنگ نبشته ها طراحی و پیاده شده بود توجهم را بسیار جلب کرد. موزه ها موج می زد از تماشاگر که در آن بازدیدکنندگان کشورهای چین و روسیه پیش از بقیه به چشم می آمدند.
پیاده روی این حسن را دارد که می توان اماکن در مسیر را دید و دیدن مکان هایی چون دانشگاه، بیمارستان و ورزشگاه به خاطر تناسب آن با علاقه و شغل هایم، انگیزه دانستن بیشتری را در من ایجاد می کرد.
روز سه شنبه ۲ بهمن ۹۷ از ایستگاه عظیم و مجهز متروی برلین به شهر هامبورگ عزیمت کردیم. تقریبا دو ساعت با قطار سریع السیر در راه بودیم. هامبورگ نسبت به برلین زیباتر به نظر می آمد و چهره های مردمش نیز این گونه نشان می داد.
در کتاب و مقالات از ونیز در کشور ایتالیا شنیده و خوانده بودم که ونیز شهری است در میان آب و هامبورگ نیز چنین حالتی را داشت.
بخش هایی از شهر هامبورگ را پیاده گشتیم و در غذاخوری افغانی با نام آریانا ناهار خوردیم. به دنبال تماشای کلیسایی معروف اما تخریب شده در جنگ جهانی، شبانگاه با قطار به برلین بازگشتیم و تا حدودی به سرما عادت کرده بودیم و پیاده از ایستگاه مترو خود را به هتل رساندیم.
در برلین و هامبورگ تردد خودروهای شخصی کمتر مشاهده می شدند و بیشتر مردم یا با مترو و یا با اتوبوس تردد می کردند.
دوچرخه سواری بسیار رایج و مسیر آن در پیاده روها مشخص بود.
متاسفانه بعضا و به خاطر عادت نداشتن، در مسیر دوچرخه سوارها راه می رفتم که خشم دوچرخه سوار را دو بار ملاحظه کردم.
ادامه دارد…
لینک کوتاه:
آقای خضری. این متن شما. یک. سفرنامه. است. وربطی به شکل. گیری. دانشگاه آزاد. ندارد معمولا حاج آخمد آقای. اخوی هم. سفرنامه می نویسند. اما مشخصا وبنام. سفرنامه در هرحال موفق باشید
مسافرت شما هم. بمانند سفر کردن سایر مردم. است وچیزی جدیدی. در آن. دیده نمیشود. وتنها این که اغلب مردم. در فصل بهار. وتابستان به. اروپا سفر میکنند. اما شما. در سرمای. زمستان. رفتید
خاطرات ارزشمندی است. به گمانم باید هر چیزی را با نم دل خواند و شتابزده قضاوت نکرد. پیداست که این نوشتار در چند و شاید چندین بخش ادامه داشته. خواننده عزیزی ایراد داشتند نویسنده باید از تاسیس دانشگاه می گفت. من به عنوان یک خواننده همچون این خواننده عزیز نادیده همین اندیشه در مغزم خطور کرد. اما بخودم که آمدم دیدم این سفرنامه در امتداد اصل مطلب دانشگاه است. آن چیزی که هنگام خواندن به من لذت داد شرح دلنشین فرهیخته گرامی آقای خضری است. واقعا هم یک سفرنامه دلچسب است و اصولا چون در آغاز از تاریخ شکل گیری… ادامه »
حقیقتش دانشگاه آزاد از بین ساختمانهای اوز شیک ترین و اگر اغراق نظر نداده باشم نگین ساختمانهای اوز از همه لحاظ است حتی شنیدم پول میلیاردی یا از یکنفر نداشته است ولی الحقبا تفکر و اندیشه احداث شده است من اوزی نیستم ولی اسم دانشگاه آزاد اوز بیشتر از هرجای دیگر اوز معرف ان شهر است
دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز گفته شده کسانی که همه بخش ها را نخوانده باشند به اشتباه می افتند. جوانی است دیگه. جوانان جهان در عصر الکترونیک کم حوصله شده اند. همین که مطلب خوانده می شود عشق است. زنده باشید و تندرست