با شاعران: سهـراب سپهـری به قلم سیدعلیرضا کشفی نیا: دانشجوی دکترای ادبیات، مدرس دانشگاه
سهراب سپهری در پانزدهم مهرماه ۱۳۰۷ به دنیا آمد؛ اما در کتابی که به کوشش پریدخت سپهری، خواهر سهراب، چاپ شده است، از قول سهراب نقل شده که: «من کاشیام. اما در قم متولد شدهام. شناسنامهام درست نیست. مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمدهام. درست سرِ ساعت دوازده. مادرم صدای اذان را میشنیده است. در قم زیاد نماندهایم به گلپایگان و خوانسار رفتهایم. بعد به سرزمین پدری».
سهراب، دورهی کودکی را در کاشان گذراند. او دانشآموزی منظم و درسخوان بود. از همان زمان به نقاشی علاقه داشت و علاوه بر این خطّش هم خوب بود. سپهری در سالهای کودکی شاعری را نیز تجربه کرده بود.
سهراب از مهر ۱۳۱۹ تا خرداد ۱۳۲۲ دورهی اول دبیرستان را گذراند و پس از آن به دانشسرای مقدماتی رفت و خرداد ۱۳۲۴ تحصیلات را به پایان رساند. او از آذر ۱۳۲۵ تا شهریور ۱۳۲۷ در ادارهی فرهنگِ (آموزش و پرورش) کاشان مشغول کار شد. همزمان با خدمت در ادارهی فرهنگ، آشنایی و مراودهاش با شاعر همشهریاش مشفق کاشانی بیشتر شد و این دو نفر ساعات بسیاری را با هم سپری میکردند. مشفق کاشانی در این زمینه میگوید:
«در آن روزها با سهراب و چند تن از دوستان در یکی، دو انجمن ادبی شرکت میکردیم و ایام فراغت، اکثرا با یکدیگر به خواندن شعر شاعران بزرگ میپرداختیم و بحث و گفت و گو میکردیم. سهراب، جنگی از شعرهای مرا، با آثار شاعران دیگر با خط خود نوشته است که جزء گرانبهاترین یادبودهای او در نزد نگارنده محفوظ است» (عابدی، ص۲۷).
از مهر ۱۳۲۷ سپهری به تهران رفت و دورهی جدید تحصیلیاش را در دانشکدهی هنرهای زیبای تهران آغاز کرد. علاقهمندی سهراب به شعر و ادبیات فارسی همچنان به گرمی ادامه داشت. مشفق کاشانی درباره علاقهمندی او به شعر کلاسیک مینویسد: «او در آثار بزرگان ادب گذشته همانند فردوسی، سعدی، حافظ، سنایی، عطار، مولانا، ناصرخسرو، انوری، خاقانی، نظامی و امثال این بزرگان تأملی عمیق داشت و خوب خوانده بود و خوب تجزیه و تحلیل میکرد و بخصوص در آثار شاعران معروف به سبک هندی نظیر صائب، کلیم، بیدل هندی و جز اینها مطالعاتی همه جانبه کرده بود» (همان، ص ۲۹).
سهراب با فضای ادبیات روزگارش بیگانه نبود. او همچون بسیاری از شاعران هم عصرش، سبک نیما یوشیج را پسندید و به نوعی دنبالهرو نیما شد. سهراب نخستین اثر شعر خود را به نام «مرگ رنگ» در سال ۱۳۳۰ چاپ کرد. او برای سرودن، دو قالب چارپاره یا دوبیتی پیوسته و قالب نیمایی را برگزیده بود اما هنوز به رضایت قلبی نرسیده بود. دفتر «مرگ رنگ» دارای بیست و دو قطعه شعر است که بیشتر آنها به سبک نیمایی است.
ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ فضای ملتهب و نا آرامی را تجربه میکند. سپهری هم از این فضا دور نیست. دفتر «مرگ رنگ» حاصل تجربههای شاعر در دههی بیست است و نگاهی اجمالی به اشعار این دفتر فضای یأس و ناامیدی شاعر را مینمایاند. تکرار برخی واژگان همچون شب، سکوت، تنهایی و غم، گویای درونمایهی سرودههای این دفتر است. علاوه بر این، روحیهی انزواطلبی شاعر هم درکنار فضای غبارآلود سیاسی و اجتماعی آن روزگار، باعث خلق چنین آثاری از سپهری میشود.
برای نمونه این دو بند از شعر «غمی غمناک» را بنگرید:
شبِ سردی ست و من افسرده.
راهِ دوری ست و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
میکنم تنها از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدمها.
سایهای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غمها. (سپهری، ص ۳۰)
اگر سه عامل روحیهی شاعر، جوّ سیاسی- اجتماعیِ زمان و پیروی از شاعرانی چون نیما و توللی را عناصر مؤثّر در شکلگیری دفتر مرگ رنگ قلمداد کنیم، بی تردید دو عنصر شرایط زمان و تقلید از شاعران برجستهی آن زمان سهم بیشتری خواهند داشت؛ چرا که ردّ پای این عوامل در اشعاری که سپهری سالهای بعد سروده است بسیار کم رنگ میشود.
اکنون شعر «سرگذشت» را بنگرید و مقایسه کنید با اشعار نیما:
میخروشد دریا.
هیچکس نیست به ساحل پیدا.
لکهای نیست به دریا تاریک،
که شود قایق،
اگر آید نزدیک.
مانده بر ساحل،
قایقی ریخته شب بر سر او،
پیکرش را ز رهی نا روشن،
برده در تلخی ادراک فرو.
هیچکس نیست که آید از راه،
و به آب افکندش.
و در این وقت که هر کوههی آب،
حرف با گوش نهان میزندش،
موجی آشفته فرا میرسد از راه که گوید با ما
قصهی یک شب طوفانی را… . (سپهری، ص۶۴ و ۶۵)منابع
-
سپهری، سهراب، «۱۳۷۸». هشت کتاب. تهران: طهوری.
-
شمیسا، سیروس، «۱۳۷۶». نگاهی به سپهری. تهران: مروارید.
-
عابدی، کامیار، «۱۳۸۴». از مصاحبت آفتاب. تهران: ثالث.
منبع: شماره ششم فصل نامه با پیام دانش اوز
لینک کوتاه:
درود بر استاد
از یک دنشجوی دکترای ادبیات انتظار یک مقاله تحلیلی را داشتم.اما مقاله بسیار کوتاه و صرفا مثل یک بیوگرافی نگاری بود.