
عبداله کمالی
لارستان از قدیم به منطقه بزرگی در شرق اطلاق می شد که طی نوشته برخی از سیاحان تا صحرای کرمان در مشرق و سواحل خلیج فارس جزایر کیش و قشم و لاوان در برداشته است. بررسی سوابق اوز بدون اطلاع از سابقه لارستان میسر نیست. ابتدا بایستی شرح مختصری درباره لارستان را شروع کنم. سپس راجع به سوابق اوز بحث را گسترش داد، وسعت لارستان و موقعیت جغرافیایی آنچنان بوده که حاکمان لارستان خود را پادشاه آن می نامیدند. و حکومت خود را مستقل می دانستند و به همین جهت سیاحان از این منطقه به نام مملکت لار یاد می کنند. برای نخستین بار در سال ۱۰۰۹ هجری قمری شاه عباس صفوی که قصد بیرون راندن پرتقالی ها از تصرفات جزایر قشم و هرمز داشت مملکت لارستان را هم فتح نمود. حکومت مستقل آنجا را برانداخت. مشهور است که کلمه لار در ابتدا لاد بوده با استناد به این شعر که به فردوسی منسوب است.
صفا هان به گودرز و گشواد داد
به گرگین میلاد هم لاد داد
منظور این است که وقتی کیخسرو کشور ایران را بین بزرگان تقسیم نمود لارستان را هم به گرگین میلاد بخشیده است، که حتی مردم امروزه ساختمان قلعه اژدهاپیکر را در شمال ایالت لارستان که مرکزش شهر فعلی لار بوده از زمان کیخسرو تا سال ۱۰۱۱ هجری در دودمان گرگین میلاد باقی مانده. آخرین اولادان او میرزا علاء الملک مشهور به شاه ابراهیم خان است که توسط اله وردی خان والی فارس که به دستور شاه عباس در راه لشکر کشی برای جنگ با پرتقالی ها قلع و قمع شده است، از این زمان به بعد تاریخ لار با وصل شدن به جاده ابریشم از رونق به سزا برخوردار شد. حمل ابریشم به هندوستان و بالعکس حمل کالای تجاری هندوستان به ایران مانند ادویه، زنجبیل، فلفل به جاده ادویه یا فلفل معروف گردید سیاحان متعددی که از این جاده عبور نموده شرح جزئیات آن ضبط کرده اند. در زبان مردم لارستان و روستاهای اطراف مانند اشکنان و دیده بان دژگان که فاصله زیادی از سال دریایی فارس ندارند بیت دیگری منسوب به فردوسی در شاهنامه زبانزد مردم است و آن بیت این است.
بجایی فرستادش کس نیابد نشان
به سیمون دژ و قلعه دیده بان
دژسیمون یا سیمون دژ قلعه ای است در نزدیکی فداغ از روستاهای تابع گراش و دیده بان نیز آبادی و دژی نزدیکی روستای ارد است به هر حال در روایات سینه به سینه و در فرهنگ عامه مردم این دو بیت را محققا منسوب به فردوسی و از متن شاهنامه می دانند. در باور هیچ از یک مردم ساده دل، کم سواد یا حتی بیسواد روستا نشین جنوب لارستان قبول نیست که این دو بیت را ساختگی بدانند آنان آن را از فردوسی
می دانند.
در پایان سلطنت صفوی و با استیلای افغانها و شروع هرج و مرج در داخل ایران محلی لار حکومت لارستان را به دست گرفتند و دائما از یک طرف با همدیگر به زد و خورد می پرداختند. و از طرف دیگر به هوای ایجاد حکومت مستقل گذشته لارستان با دولت مرکزی به تناوب از در جنگ و گاهی اجبارا از در تسلیم درآمده اند. پیش از آن که حکومت نیمه مستقل محلی لارستان به وسیله اله وردی خان برچیده شود، نامی از اوز در حوادث و جریانات تاریخی که منشاء اثری باشد دیده نمی شود به نظر می رسد که در آن زمان اوز فعلی دهکده ای بیش نبوده است هر چند در اوائل صفوی با رسوخ نهضت شیعه در منطقه لارستان مشایخ بنی عباسی و مشایخ مدنی که در خنج و جویم و اطراف لارستان سکونت داشته اند که اهالی آن مذهب شافعی داشته اند. برای سکونت خویش مناسب تشخیص داده و در پایان سلطنت صفوی و آغاز سلطنت افغان ها اوز مورد توجه مردم بنادر و حکام لارستان قرار گرفت. هر چند تا آن تاریخ هیچ نسخه ای در تاریخ اوز نوشته نشده تا از حالات وطن عزیز اطلاعی حاصل کرده باشیم. مگر در تاریخ جهانگشای نادری نوشته میرزا محمد مهدی خان استرآبادی منشی اول نادرشاه شمه ای از احوال اوز نگارش یافته که می توان آن را اساس تاریخ اوز به حساب آورد. در حدود سنه ۱۱۰۰ هجری مصادف با انقراض دولت صفویه و ابتدای حکومت افغان ها در ایران بخصوص در خطه جنوب احدی روی امنیت نمی دید به واسطه اختلاف مذاهب اوز که در نزدیکی لار واقع شده بیشتر مورد ظلم و ستم قرار گرفته و آزادی مذهب از آنان سلب شده دشواری برای آنان فراهم کرده بود.
پس از ظهور اسلام که اهالی منطقه همانند سایر نقاط ایران دین اسلام را پذیرفتند تعدادی از اعراب و سادات که همراه قشون اسلام به مناطق جنوب سفر کرده بودند و مردم را به ارشاد مذهبی دعوت نمودند توانستند جای حکام قدیم لارستان را گرفته در این میان سه برادر که برادر بزرگ تر اسماعیل نام داشت ابتدا در قریه خنج از توابع لارستان که در آن زمان مرکز علماء و فضلا امثال حاج شیخ عبدالسلام معروف به قطب اولیاء بود اقامت گزیدند و به مشایخ بنی عباسیان مشهور شدند. ابن بطوطه سیاح مراکشی در سال ۷۳۳ وارد خنج شده شرحی درباره زهد و تقوی شیخ حاج عبدالسلام نوشته که شیخ همه ساله به دعوت علماء مسافرتی به شیراز نموده و در مجلس بحث علوم معقول و منقول آنان شرکت می جست در اواخر عمر از آنجائی که نمی توانست بر چارپا سوار شود مریدانش او را بر تخت روان نشانده و رفت و برگشت به شیراز و خنج او را حمل نمودند، تا در کنفرانس علمی شرکت نماید.
رو آوردن مردم و جمع شدن آنان در اطراف مشایخ بنی عباسیان و شیخ حسن مدنی برای دفاع از مذهب تسنن بود، که آنان را از زاویه عبادت و خانقاه به مسند حکومت رساند. شیخ محمدسعید فرزند ارشد عبدالقادر که در حقیقت پایه گذار سازمان اجتماعی بستک براساس حکومت خوانین بود، که تا پایان دوره قاجاریه ادامه داشته است از این پس خوانین بستک یک قدرت اجتماعی در خطه لارستان خودنمائی کرده اند. شیخ محمدسعید فرزند ارشد عبدالقادر و نوه شیخ اسماعیل بعد از درگذشت پدرش که در سال ۱۱۳۶ هجری حق را لبیک گفت، رهبری اهالی تسنن به عهده گرفت. و با دعوت از شیخ حسن مدنی و حمایت از سردار محمد بلوچ برای حفظ جان و مال جماعت تسنن با جماعتی از عرب و عجم در حدود هزار نفر با تجهیرات کامل نظامی از بستک حرکت کرده و از طریق فال، هرم و هفتوان ابتدا به خنج رفته، پس از این که هزار نفر دیگر به اردوی آنان اضافه شدند، در میان استقبال اهالی خنج، فیشور، بیغرد راه اوز را در پیش گرفتند.
اهالی بیدشهر، کوره، گلار از آنان استقبال نمودند و هزار نفر دیگر به اردوی آنان اضافه شد، در اوز مورد استقبال اهالی بخصوص ملا محمد کرامتی قرار گرفتند. و آنجایی که خواهر ملامحمد کرامتی در تحت ازدواج شیخ محمد سعید بود قدرت مضاعفی گرفته بود و با راهنمایی میرزا باقر کلانتر شیراز که دشمن حاکم لار بود به سنگر بندی در اطراف اوز پرداختند. در این هنگام محمد علی بگ حاکم لار از عملیات شیخ محمد سعید، آگاه شده بود بلافاصله به مقابله شیخ آمد. در جنگی که در محلی به نام معلم کثیر به فاصله یک فرسخی اوز در می گیرد، محمدعلی بگ کشته می شود. تفنگ چیان لاری نیز شکست خورده به سوی لار می گریزند. میرزا باقر کلانتر شیراز، دشمن دیرینه حاکم لار سردخانه مسکونی و ذخایر محمدعلی بگ را تصرف نموده و جریان را به شیخ محمد سعید گزارش می دهد، شیخ فاتحانه وارد لار می شود.
قلعه اژدها پیکر و قدمگاه را که هنوز در تصرف تفنگ چیان حاکم لار بود تصرف نموده و خود حاکم لار می شود. عموم مردم لار و بلوکات از هر طبقه مقدم شیخ را گرامی می دارند. شیخ محمدسعید مدت ۱۲ سال حکومت لارستان را به عهده داشت. در سن ۴۸ سالگی به سال ۱۱۴۴ فوت نموده و در بقعه پیر براق در یک فرسخی جنوب لار مدفون است. و اولادان او هم اکنون در جناح از توابع شهرستان بستک سکنی دارند، و به شیخان معروفند. وفات شیخ عبدالقادر سال ۱۱۳۶ و بقعه و بارگاه شیخ در گچویه می باشد. از کتاب های زیر در این مقاله و مقاله های آینده استفاده گردیده با تشکر بخصوص از مهندس جمیل موحد.
۱ -مرحوم محمد اعظم بنی عباسیان آخرین فرد از خوانین بستک مولف تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بخشدار بستک و بخش های مختلف لارستان وفات سال ۱۳۴۶ در بستک
۲ -مهندس جمیل موحد بخشدار بستک در سال های قبل از انقلاب مولف کتب بستک و خلیج فارس چاپ دوم ۱۳۸۴ و مسجد اقصی و بیت المقدس- دادگاهی در هگمتان
۳ -بستک در گذرگاه تاریخ مولف احمد سلامی بستکی
دیدگاه بگذارید