ساعت کار جدید: ۶ صبح؛ بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار/ مثل کلهپزها میرویم ما سرِکار!
اگر ساعت ۶ صبح موجب کاهش مصرف انرژی میشود، مثل هر سال خود ساعت را جلو میکشیدید.چون حسب ظاهر ساعت ۷ صبح و قرادادی بود در حالی که در واقع و از حیث زمانی همان ۶ بود. ساعت را جلو نکشیدید تا کارمندان را عقب بکشید؟!
عصر ایران؛ سروش بامداد- از امروز قرار است شروع کار ادارات از ساعت ۶ صبح باشد! بله، درست خواندهاید: ۶ صبح. ادارات و بانکها را هم درست خواندهاید. طباخی و کلهپزی منظور نیست، ادارات و دستگاههای دولتی را گفتهاند. چرا؟ چون ساعتها را امسال بر خلاف سالهای قبل جلو نکشیدند و اگر در مجلس هشتم لاریجانی، جلوی احمدینژاد را گرفت این بار اما بازدارندهای نبود.
عقربهها جلو نرفت و به جای آن میخواهند کارمندان را عقب بکشند. تنها موردی که ظاهرا خواستار جلو کشیدناند روسریِ نسوان است. در باقی امور طرفدار عقب کشیدناند. (چرا با شبکه نمایش خانگی مخالفاند؟ چون دلشان لک زده برای روزگاری که تلویزیون دوشبکه بیشتر نداشت!)
در این فقره اما میتوان پرسید اگر ساعت ۶ صبح موجب کاهش مصرف انرژی میشود، خوب بندگان خدا، دانشمندان! ساعت را جلو میکشیدید باز همین نتیجه را داشت. چون حسب ظاهر و به صورت قرارداد ساعت ۷ بود در حالی که در واقع همان ۶ قبلی بود. منتها ذهنیت سنتی که جلو بردن ساعت را موجب اخلال در انجام مناسک میدانست ساعت را به وضع سابق برگرداند و به جای آن از کارمندان خواسته شده زودتر و ۶ صبح سرکار باشند.
سحرخیزی البته خیلی خوب است اما مراجعان دستگاه های دولتی چه؟ آنها که از ۶ صبح نمیآیند. ضمن اینکه با این کار «روز» برای کارمندی که ۶ صبح سرکار میرود کشدارتر به نظر میرسد. آن هم در روزهای طولانی یعنی ساعات کاری که تمام میشود به اندازه آن و بلکه بیشتر با ساعات بیکاری رو به رو میشود که ملالآور است و اگر هم سر کار برود از حق خانواده و اوفات فراغت زده است.
در دهه ۶۰ وقتی که جعبه کبریتهای بزرگی به قصد صرفهجویی ساخته شد به اندازه بیسکوییت مادر، لطیفهای بر سر زبانها افتاد با این مضمون که ژاپنیها تلویزیون میسازند قدِ قوطی کبریت، ما هم کبریت ساختهایم به اندازه تلویزیون! سالهای جنگ بود و کم تجربگی و امکانات کم. بعد از ۴۵ سال اما تصمیماتی این گونه هم اسباب شگفتی است و هم موجب انبساط خاطر. سحرخیزی خیلی خوب است اما وقتی اختیاری باشد و نه بالاجبار و مثل سرباز به پادگان رفتن. آن هم برای نرمش و ورزش صبحگاهی و تورق کتابی یا گوش سپردن به رسانهای و آماده شدن و گستردن سفرۀ صبحانهای نه چشم مالان و افتان و خیزان و خوابآلود به سمت اداره شتافتن.
خانوادهای را در نظر بگیرید که زن و شوهر هر دو کارمند باشند و فرزند خردسال را به مهد میسپارند. مهد هم خصوصی است و ۶ صبح باز نمیکند.
اگر یک ساعت تا محل کارشان فاصله باشد و مرد اول همسر را برساند و بعد خود سر کار حاضر شود، در آن ساعت بچه را به کی و کجا بسپارند؟ مگر نمیگویند فرزند بیاورند و زمین و دنا بگیرند؟ نکند منظورشان این است که سه فرزند بیاورید و زن هم دیگر کار نکند. حالا بچه را کجا بگذارند؟ گیرم نزد مادربزرگ. بنده خدا به خاطر نوه باید زودتر بیدار شود. آن کارمندان کجا صبحانه بخورند؟ لابد در اداره!
مغازهداری که شب قبل تا ۱۲ بیدار بوده و صبح زود هم مشتری ندارد، طبعا صبح ساعت ۱۰ باز میکند و تازه ۱۱ به بانک میرود و طبیعی است که در ساعات پایانی حجم مراجعین انباشته میشود. از ۶ تا ۹ صبح به صبحانه و گپوگفت میگذرد و از ۹ تا یک بعدازظهر به کار فشرده.
معلوم نیست دقیقا دنبال چه هستند؟ یک بار کسی از مقام سابقی پرسیده بودید آیا فلان کار نقشه خودتان نبوده و از قبل برنامهریزی نشده بود و او پاسخ داد: اگر این قدر برنامهریز بودیم که اوضاع این نبود! به نظر میرسد از این که کارمندان مثل موم در مشتشان باشند لذت میبرند. دیگر مثل سابق صدای اعتراضی هم از کارمندان نمیشنویم و این میزان تبعیت باب میل است. زنان کارمند با رعایت پوشش مورد نظر و مردان کارمند هم از این پس با سحرخیزی پادگانی. اگر سعدی علیهالرحمه زنده بود به جای «خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار» در مصراع دوم این شعر زیبا چه بسا این گونه میسرود:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
مثل کلهپزها میرویم ما سرِ کار!
البته که کاهش مصرف انرژی در ماههای گرم سال یک ضرورت جدی است اما مگر وضعیت هوا در همه کشور یکسان است که یک حکم کلی را برای همه ایران صادر کردهاید؟ چرا تصمیمگیری را به خود استانها نسپردهاید؟ رابطه بین بانکها به هم میخورد؟ آن طرف چه؟ کارمندی که در کرج زندگی میکند و در تهران شاغل است چگونه خود را برساند؟ شب کی بخوابد؟ با چهره پفکرده و خوابآلود بیاید؟ بعد از ظهر چه کار کند؟ مدیرانی که گاه تا غروب در ادارهاند چه؟ کارمندان را مرخص کنند یا اضافه کار بدهند؟
با این طرح عملا ۶ تا ۷ و حتی ۸ صبح بیارباب رجوع سپری خواهد شد و ساعت کار فشرده و بیکیفیت میشود. شاید هم به این نتیجه رسیده اند که دو ساعت کافی است و باقی را باید استراحت کنند. نکته اصلی این است که خدمات مانند کالا باید حسب تقاضا ارایه شود؟ ساعت ۶ صبح تقاضای ارایه خدمات هست که کارمند را پشت باجه یا میز بنشانیم؟
مهم ترین آموزه فرهنگ و ادبیات ایران کمآزاری است ولی در این طرح بچه را باید صبح زود بیدار کنند و بیازارند تا به مادربزرگ بیچاره بسپارند و او را هم بیازارند. هم خردسال را بیازاراند و هم کهنسال را. علم و هنر و فناوری و انواع تدابیر در جهان همه برای آن است که از رنج آدمی بکاهند تا این چند صباح را با دردسر کمتر سپری کند. آن وقت عدهای در اینجا مراقباند یک وقت خدای ناکرده از رنج ما کاسته نشود! به قول خیام دوزخ، شرری ز رنج بیهودۀ ماست.
رییس اداره که شب تا دیر وقت بیدار بوده صبح خوابآلود بر سر کار بیاید و بساط نان بربری و پنیر لیقوان و گردو با چای شیرین یا کره و عسل یا مربا با تخم مرغ عسلی بچیند و اگر شرکت پردرآمدی باشد آبپرتقال و نیمرو یا املت هم اضافه شود و اسم این طرح را هم بگذارند کاهش مصرف انرژی. چرا؟ چون با جلو کشیدن ساعت مخالفاند. اگر مشکل فقط در مصرف انرژی و بیم قطع برق است بسیار خوب با دورکاری مشکل را حل کنید یا کاهش ساعت کاری.
با این طرح از ساعت یک بعداز ظهر و در حالی که مردم همه در حال فعالیتاند ادارات و دستگاههای دولتی به تعطیلی میروند تا صبح روز بعد. تعطیلی بانک ها پر شعبه در مناطق پر رفتوآمد به خصوص خیلی توی ذوق خواهد زد. یکی هم نیست بگوید این همه نبوغ حاصل کدام اندیشه درخشان است و چرا ساعتها را جلو نکشیدید؟ در این فقره هم اگر میخواستید با دولت های قبل متفاوت باشید میتوانستید اسم را عوض کنید و مثلا بگویید خنثیسازی توطئۀ عقربهها!
لینک کوتاه:
امروزا ساعت ۶ صبح کله پزیها هم کله پاچه را نمی فروشند