برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز(قسمت دهم)
عبدالعزیز خضری:
زمانی این سلسه خاطرات نگارش می شود که ویروس کشنده کرونا بر تمام ابعاد جامعه در سطح کشور سایه انداخته و حداقل مراکز آموزشی پایه و عالی در بخش آموزش را به تعطیلی کشانده و شاغلان اداری در ظاهر و نهان با نوعی از بیم و امید در فکر فرو رفته اند البته هستند کارکنانی که بدون توجه به اتفاق فراگیر، کار معمول خود را انجام می دهند و چه بسا از تعطیلات ناخواسته نگران هستند.
نویسنده یادداشت علاقمند است با رعایت هشدارهای مقام های بهداشتی و حفظ روحیه، در نشاط مجموعه همراهی لازم را داشته باشد تا خدای نخواسته اثر مخرب ترس و وحشت بر خود بیماری پیشی نگیرد همان گونه که کم کاری و بی اعتمادی در هرجامعه ای، آفتی بنیان برانداز است که شیب صعودی پیشرفت و سازندگی را بی معنا و چه بسا نزولی می کند.
کارکنان دانشگاه همانطور که شعاع فعالیت خود را در ارتباطات و نشست های تعاملی بیشتر می کردند در بخش اداری و آموزش نیز با دریافت بخشنامه و رفت و آمدها به مراکز اداری در شیراز و تهران به مرور با اصول دانشگاه آشنا می شدند و برای تطبیق با وضعیت جاری تلاش لازم را می کردند تا به هر طریق خود را از نقطه صفر اطلاعات عبور دهند.
مراسم کلنگ زنی با شکوه به پایان رسید و کلیه هزینه های آن بالغ بر ۵۷۰۰۰۰۰۰ ریال توسط شیخ عبدالقادر فقیهی پرداخت شد و به درخواست دکتر اسعد زاهدی رئیس وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان مبلغ یکصد میلیون ریال برای درختکاری زمین دانشگاه به حساب وی واریز کرد و با حاج محمدطیب نامی و مهندس همایون نامی برای ساخت مسجد خیریه عبدالرزاق صالحی در زمین دانشگاه توسط شیخ به توافق رسید.
مجددا جلسه ای در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۸۷ برای عملیاتی شدن بخش عمرانی در محل دانشگاه برگزار شد که به نتیجه نرسید و جلسات بعدی نیز بر همین منوال پیش رفت. البته چنین وضعی در ارتباطات شخصی سرانجام خوبی به همراه نداشت ولی مهم منافع عمومی و ملی است.
در جلسات مختلفی که روزهای ۲۷ و ۳۰ اردیبهشت، ۱۲ خرداد و ۳۱تیرماه ۱۳۸۷ منعقد شد، موضوع ساخت ساختمان و درحضور بعضی از اعضای هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی اوز دفتر دبی (محمد خضری و دیگران) مطرح شد و آخرین نشست در روز ۳۱ تیرماه ۸۷ با حضور حاج عبدالعزیز ملکی، نائب رئیس و مرحومان حاج محمدرضا کمالی، حاج عبداله بارور از اعضای هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی دفتر دبی، در دفتر شهردار که سمت نائب رئیس هیأت امنای دانشگاه دفتر اوز را به عهده داشت و همچنان در این مسئولیت هست برگزار و سپرده شدن کار ساختمانی به مهندس محمد امینی قطعی شد.
در این نشست از مهندس هادی صدیقی، منشی وقت هیأت امنای دانشگاه دفتر اوز، که در جلسه قبلی از ادامه مسئولیت با عنوان منشی و به خاطر پرهیز از تداخل با سمت دبیر هیأت امنا پوزش خواسته بود، به تصویب هیأت تقاضا شد تا مهرماه سال جاری( ۸۷ ۱۳) و زمان انتخاب هیأت رئیسه در این سمت باقی بماند.
متن قرارداد که در حقیقت تفاهم نامه بود بین هیأت تدارکات با ترکیب مهندس ناصر خضری، بهرام رفیعی، عبدالحمید خضری خوانده شد.
ناظر کارفرما و مجری(مهندس محمد امینی) پس از خوانده شدن متن قرارداد گفت:
قصدم از ورود به این کار بعد از انجام وظیفه به نوعی خدمت به زادگاه و دانشگاه است و متوجه هستم پول کلانی وجود ندارد و بنابراین با اجازه عبدالحمید خضری آن را پذیرفته ام و کار را شروع می کنم.
وی خاطرنشان کرد: کار برای دانشگاه افتخار خواهد بود.
در جلسه آخر حاضران از جمله محمدصدیق پیرزاد، مرحوم محمد عسکری عضو وقت شورای اسلامی شهر و هیات امنای دانشگاه از ویژگی عبدالحمید خضری سخن گفتند.
مهندس مسعود کراماتی که میزبان بود موضوع مالکیت زمین را پیش کشید و اظهار کرد:
جایی که دانشگاه آزاد ایجاد می شود در محدوده شهرداری نیست و ضرورت دارد به ثبت برسد.
وی یادآور شد:
اگر اقدامی صورت نگیرد با چالش های بعدی از سوی ادارات مختلف متولی زمین روبرو خواهیم شد.
با مشخص شدن ناظر کارفرما و مجری، روابط نگارنده، ناصر و احمد خضری با عبدالحمید خضری ناخواسته و یک جانبه متوقف و باعث دوری وی از دانشگاه شد که متاسفانه هنوز ادامه دارد هر چند راقم برای عبور از این وضعیت آمادگی داشته و دارد.
از تحولاتی که می شود در ماه های اخیر به آن اشاره کرد تغییر سمت نگارنده از مسئول راه اندازی به رئیس دانشگاه بود که برای خودم نیز عجیب به نظر می آمد و این تغییر در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۷ رخ داد. شاید خالی از لطف نباشد در این رابطه به جریانی اشاره داشته باشم.
۲۸ اسفند ۱۳۸۴ برای نگارنده ابلاغی با امضای رییس واحد لارستان به عنوان مسئول راه اندازی صادر شد و به دنبال گرفتن زمین و تشکیل هیأت امناء این ابلاغ با امضاء دکتر عبداله جاسبی رئیس وقت سازمان مرکزی برای شخص دیگر صادر و ابلاغ نویسنده لغو شد.
وقایع نگار که همزمان در سمت رئیس هیأت امنای دانشگاه دفتر اوز نیز انجام وظیفه می کرد، به اتفاق همراهان به ویژه محمدصدیق پیرزاد، احمد خضری، ناصر خضری، عبدالحمید خضری، مهندس هادی صدیقی، عبدالرزاق اوزایش و قدریه غیاثی (نه اینکه همیشه حضور داشتند ولی به تناوب همراهی می کردند) موضوع را پیگیری می کردند تا تغییر مسئول راه اندازی منتفی و به حالت قبل برگردانده شود.
دامنه پیگیری ها علاوه بر رییس دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان(دکتر اسعد زاهدی) به نماینده فقید ولی فقیه(حجت الاسلام سید مجتبی موسوی)، فرماندار(محمود محتاجی) و نماینده وقت مجلس(یوسف محبی) کشیده شد و انصافا همه حمایت کردند و بیشتر از این نامه نگاری های مسئولان شهرستان در اوز نیز(امام جمعه، رییس شورا، شهردار و بانی دانشگاه) بود که مستقیم خطاب به رییس سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی انجام می شد.
البته بخشدار وقت به جز پشتیبانی شفاهی برای این موضوع امضایی نداد و با پیگیری تلفنی و ۲ بار مراجعه حضوری خودم در تهران که یک بار آن به اتفاق عبدالحمید خضری بود، ابلاغ با امضای دکتر عبدالله جاسبی برای شش ماه(۳/۴/۱۳۸۶ )و با قید موقت برای نگارنده پس از ۱۱ماه و ۱۵ روز پیگیری صادرشد.
بدنبال دریافت این ابلاغ، روند کار آن قدر سریع پیش رفت که بلافاصله بعد از ۶ ماه مسئول راه اندازی یک ساله (از۳/۱۰/۱۳۸۶)با حذف قید موقت از تهران و با امضای دکتر جاسبی رسید و پیش از خاتمه یک سال یعنی ۱۶ اردبیهشت ۱۳۸۷ ابلاغ به رییس تغییر یافت.
روزی در یکی از پیگیری ها و در حضور دکتر اسعد زاهدی رئیس وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان، همراهانی بودند که بدون هیچ ضرورتی به دکتر زاهدی گفتند شما این مسئولیت راه اندازی را موافقت کنید تا رئیس دانشگاه خدا کریم است و ادامه دادند خودمان می دانیم به افراد اهل تسنن سمت رئیس دانشگاه نمی دهند.
ملاحظه چنین تفکراتی از سوی همراهان سنگین بود و باعث تاسف است چرا دچار خودباختگی می شویم و بدست خود به استقبال ناحقی و پدیدآوری این چالش های مدیریتی می گردیم و معمولا این توهمات را کسانی مطرح می کنند که خود از پذیرش مسئولیت های عمده فراری هستند و به زبان ساده از زیر کار درمی روند.
در ادامه اقدامات، حاج عبدالرحیم روستا و مهندس کامران کمال که در جلب کمک خیر، بازسازی و آماده شدن محل دانشگاه درآموزشگاه مرحوم حاج محمدهادی خضری زحمت کشیده بودند به عنوان اعضای جدید هیأت امنا به همکاری دعوت شدند و به خاطر این که امور مالی دانشگاه و هیأت امنا توسط راقم صورت می گرفت و کارها مرتب افزایش می یافت و از تاریخ ۴تیرماه ۸۷ مرجان شرفی که در رشته حسابداری مشغول به تحصیل بود برای سمت حسابداری از بین چند متقاضی انتخاب شد.
با آمدن مرجان شرفی که نیرویی علاقمند و در حرف زدن بی پروا بود، تشکیلات مرکز بهتر شد هر چند وی نیازمند آموزش عملی برای حساب و کتاب اداری بود ولی چون مستعد و خواهان یادگیری بیشتر بود، به سرعت جا افتاد و در تیرماه ۱۳۸۷ مجموعه کارکنان به ۵ نفر رسید.
این بخش از خاطره در حالی به پایان می رسد که دانشگاه دارای سامانه زمرد شده بود و امور آموزش و دانشجویی توسط رابعه بهبین بخوبی انجام و دانشگاه برگزاری دو دوره از امتحانات پایان ترم دانشجویان را تجربه کرده بود.
لینک کوتاه:
دیدگاه بگذارید