نقش پدر و مادر در تخریب ذهن فرزندان و جلوگیری از ارتباط با فامیل و بستگان به قلم سعید هنری
این پدیده پس از ازدواج خود را نمایان می کند و در طول زمان استمرار داشته و به سرعت آن افزوده می شود. یا اینکه یکی از زوجین(مرد یا زن) عمده روابط خانوادگی را به سوی فامیل ها و وابستگان خود هدایت می کند.
به عنوان مثال اولویت شوهر ایجاد رابطه بیشتر با مادر، پدر، خواهر، برادر و خانواده خود است و یا اینکه زن تمایل بیشتری به رابطه با اعضای خانواده خود دارد و در این مسیر هر کدام از زوجین در یک رقابت مخرب بر ایجاد رابطه قوی تر و ادامه دار با اعضای خانواده خود تلاش می کند. در این میان تمایلات و خواسته های یکی از طرفین ناعادلانه نادیده گرفته شده و قربانی میشود و طرفین از اثرات ویران گر این گونه رفتارها که بعضی از آن ها در سال های بعد خود را نمایان کرده و باعث تنش و دعواها و دلخوری های ادامه دار می شود، غافل می مانند.
طبیعتا هر فردی قبل از ازدواج و در کانون خانواده خود از پیوندهای عاطفی و دلبستگی هایی برخوردار است و کم رنگ شدن و یا بی توجهی به این علاقه مندی ها توسط زوجین در ایجاد یک کمبود و خلا عاطفی موثر است و اگر به این نکته توجه کنیم که زندگی زناشویی یک مسیر هموار نیست بلکه شامل فراز و فرودها و خوشی ها و ناخوشی های مختلف است آنچه که به عنوان یکی از انواع مختلف راهکار پر کننده چاله ها و مشکلات در مسیر زندگی میباشد استمداد و تکیه گاه پیوندهای خانوادگی است چرا که اولین ضربات مشکلات زندگی عواطف و احساسات افراد را نشانه می گیرد و هر فردی که از پشتوانه قوی تری برخوردار باشد از قدرت تاب آوری و تحمل و صبر بیشتری برخوردار خواهد بود.
عجیب تر اینکه پس از تولد فرزندان و رشد و بزرگ شدن آنها؛ این معضل نه تنها برطرف و این شکاف نه تنها ترمیم نمیشود بلکه با انواع مختلفی از رفتارها تشدید و به شتاب آن اضافه می شود. به عنوان نمونه و اهمیت نقش مادر فرزندان چه در دوران کودکی و حتی بعد از آن؛ تمایل بیشتری به همراهی با مادر دارند یعنی اینکه در دید و بازدید ها و مراودات خانوادگی متمایل به شرکت و همکاری و رفت و آمد در مکان هایی هستند که مادر در آن حضور داشته باشد در این ابراز علاقه فرزند به مادر اهمیت اصول تربیتی و اجتماعی و شالوده اصلی الگوهای رفتاری آینده فرزندان پایه ریزی می شود.
در چنین مراودات خانوادگی اگر کودکان دیگری باشند بر جذابیت و علاقه مندی آنها در همراهی افزوده شده و در بازی های کودکانه و در طی دورانی که این مراودات استمرار دارد رشته های عاطفی، دلبستگی و آشنایی بین فرزندان چند خانواده شکل میگیرد.به صورتی که در بزرگسالی هم شاهد ادامه این مسیر هستیم طبیعتا عدم حضور فرزند و یا مانع تراشی و یا سهل انگاری در رفت و آمد ها توسط هر یک از زوجین، باعث میشود که این پیوندهای اولیه تشکیل نشود.
مانند اینکه زنان تنها با خواهران و برادران خود رفت و آمد کنند و از سویی بی توجه به اهمیت دید و بازدید فرزندان خود با فامیل ها و خواهران و برادران همسر خود باشند در واقع آن ها را از داشتن این نعمت محروم کنند و خواسته و یا ناخواسته عاملی در جهت تشکیل نشدن پیوندهای عاطفی بین فرزندان فامیل های همسر با فرزندان خود باشند.
به عبارتی نقش عموها، عمه ها، یا خاله ها و دایی ها را کم رنگ کنند و در نتیجه این رفتار احترام و عشق و علاقه قلبی و پایدار به پدر بزرگ و مادر بزرگ هم در فرزندان نقش نمی بندد.
از سویی مشاهده می شود که بعضی از زوجین آگاهانه و عامدانه در مشوش و خراب کردن ذهنیت فرزندان در عدم ایجاد رابطه با خانواده های طرفین فعالیت می کنند.
اما ماجرا به همین جا ختم نشده و در مرحله اول عامل تخریب گری در علاقه طرفین (زوجین)به همدیگر است و از سویی این الگوی رفتاری و این مسیر اشتباه توسط فرزندان و در بزرگسالی باز تولید شده و پیامدهای آن در ازدواج های آینده فرزندان خود را نمایان میکند.همچنین از یک نکته مهم غفلت نکنیم که شاید این رفتار آسیب زای زوجین هم ارثیه ناخوشایندی است که از خانواده هر کدام از طرفین به آنها منتقل شده و توسط آنها بازتولید و الگو برداری شده است.
به نظر میرسد این پدیده و این آسیبی که در بین زوجین مشاهده شده در بین زنان و مادران بدلیل اهمیت نقش تربیتی آنان بیشتر باشد.
به عبارتی انگشت اشاره در تقویت و گسترش و شیوع این آسیب بیشتر متوجه زنان است.
از زاویه دیگر غیبت و عدم حضور عشق و علاقه و محبت و احترام به فامیل باعث می شود این خلا و کمبود با یک آسیب خطرناک مانند کینه و نفرت و عقده ها و سایر مشکلات روحی و روانی که پیامدهای دراز مدت آن تا پایان عمر به همراه فرزندان خواهد بود پر شود تا جایی که اگر هم در مسیر زندگی به پیشرفت های تحصیلی و شغلی و ثروت و سایر امکانات هم دست پیدا کنند اما احساس نامرئی و عدم رضایت عمیق از زندگی تا پایان عمر آن ها را رها نخواهد کرد.
در پایان این سوال مطرح میشود که اهمیت طرح این موضوع و اثرات آن در جامعه چیست؟
در پاسخ توجه خوانندگان گرامی را می توان به لزوم مشارکت های اجتماعی، همدلی و همکاری در جهت پیشرفت یک جامعه و اثرات مثبت و غیر قابل انکار آن معطوف کرد و هر چه میزان عشق و علاقه و محبت بین افراد یک جامعه بیشتر باشد به همان میزان از انواع کج روی ها و معضلات و آسیب ها مانند طلاق، سستی بنیان خانواده، اعتیاد و فحشا و سایر مشکلات کاسته و از زاویه دیگر بر میزان شادی، نشاط، احساس خوب و پایدار و امید به زندگی افزوده خواهد شد.
بنابراین چنین مشکلاتی شالوده اخلاقی، وفاق، یکدلی و استحکام کانون خانواده والبته سلامت روحی و روانی یک جامعه را مورد تهدید جدی قرار می دهد و لازم است توسط متخصصین و به منظور درمان این آسیب که به طور متناوب و بین نسل های مختلف باز تولید میشود راهکاری اندیشه شود.
سعید هنری ۰۹/ ۹۹/۰۹
لینک کوتاه:
خدا قوت جناب هنری بزرگوار ، قلمتان پرتوان باد . سلامت و پایدار باشید.
آقای هنری من تحلیل شما را قبول ندارم کامل رد نمیکنم ولی تفرقه افکنی پدر ومادر برای گرایش فرزندان بسمت والدین خود یک موضوع عمومی نیست بلکه موردی است بنابراین چنین شائبه ی پراکنده ساختن بصلاح جامعه نیست
عالی نوشتیدامیدوارم خانواده های اوزی روی چنین مقالات که دامنگیر خیلی از خانواده است بیشتر کار وبیشتر توجه شود
آقای هنری جانا سخن از زبان ما میگویی واقعا این موضوع در سطح جامعه اوز ملموس بوده و بسیاری از موضوع در رنج وعذاب هستند .
موفق باشید آقای هنری
احسنت اقای هنری